«یهود گفتند دستخدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد و به سزای آنچه گفتند از رحمتخدا دور باشند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد مىبخشد».
مثل خیلیهای دیگر که توی سربالاییِ نبودنها، سختیها، نشدنها و نرسیدنها، پاهای ایمانشان سست میشود و لنگ میزنند، کم میآورم گاهی. توی نهانخانه دلم علفهای تردید میروید، دانههای شک بارور میشود و نهال یقینم را نشانه میگیرد. باورم به یغما میرود، باورِ اینکه اگر بخواهی میتوانی. که نشدنها از روی نتوانستنت نبوده، از روی نخواستنت بوده و نخواستنت از روی حکمت. قبول. قدِ کوتاهِ معرفت من نمیرسد به بلندایِ فهم توانستن و خواستن و حکمت تو. اینطور وقتها تو میمانی و غیرتی که برنمیتابد حتی توی پستوهای دلم، به توانستنت شک کنم و من میمانم و دستهایی که دوباره بلند میشود و گونههایی که خیسِ باران و لبهایی که بر آنها ترنّم یا "باسِطَ الیَدینِ بالعطیّه" جاریست. ای کسیکه هر دو تا دستهات را باز کردهای برای عطا. برای بخشیدن. برای انفاق. ببخش نفهمیدنهای مرا!
انگار غیرتت برتابیده باشد این حرف یهود را، گفته بودند دستت بسته است، نمیتوانی. گفته بودی دستهای خودتان بسته باد! من هر دو تا دستهام باز است. میتوانم، هرطور بخواهم میتوانم:
وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء.
+ مریم روستا
ُ
+ یکی از ذکرهای قشنگ شبهای جمعه که محدّث قمی هم توی مفاتیحش آورده؛ "یا دائِم الفضلِ علی البریّه، یا باسِطَ الیدینِ بِالعَطیّه، یا صاحِب المواهب الثنیّه، صلِّ علی محمّدٍ و آله خیر الوری سجیّه و اغفِر لَنا یا ذاالعلی فی هذه العشیّه"
درباره این سایت