یه چیزایی از ماه رمضونای پر شور و شوق و در عین حال پر از سادگی و صمیمیت دوران بچگی که با ذوق وصف‌ناشدنی موقع برگشت از مدرسه با پول خیلی کمِ توجیبی برای افطارم خوراکی مختصری می‌خریدم، از روزها و شب‌های رمضونیِ دوران پر رمز و راز نوجوونی که سقف بالای سرمون رو نمی‌تونستیم تحمل کنیم و می‌زدیم به دلِ پشت‌بوم خونه‌ی مادربزرگ و تا سحر ستاره می‌شمردیم یا همین رمضونای دوره‌ی پر از قصه و گاه پر از غصه و حیرت جوونی توی وجودم باقی مونده که باعث‌شده با اختلاف خیلی فاحش و بلکه افحشی این ماه رو بدل به بهترین ماه زندگیم بکنه؛ ماه ِبهار دل‌ها. نه این‌که همه‌ چیز تو این سال‌ها عالی بوده باشه که اصلاً از زندگی و گردش دوران چنین چیزی برنمیاد اما هر تلخی هم که بود، یا پشت حال‌وهوای ساده‌ی بچگی‌هامون محو می‌شد و خیلی متوجهش نبودیم یا دل می‌بستیم به درهایی که گفته‌بودن از اول ماه مبارک باز می‌شه و تا آخر ماه بسته نمی‌شه.

 .

گرچه آلوده‌أم و خار ولی آمده‌أم 

با همان فطرت پاک ازلی آمده‌أم

دیدم از غیر درت بی‌محلی آمده‌أم

دست پر هستم و با نام «علی» آمده‌أم.

- اللهم أذنت لی فی دعائک و مسألتک، فاسمع یا سمیع مدحتی و أجب یا رحیم دعوتی و اقل یا غفور عثرتی. فکم یا الهی من کربةٍ قد فرجتها و هموم قد کشفتها و عثرة قد اقلتها و رحمة قد نشرتها و حلقة بلاء قد فککتها. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چاپ پلاستیک نایلون نایلکس سلفون مشهد واردات مواد شيميايي و خدمات ازماييشگاهي و تحقيقاتي ونوس گرافیک Cecille مریـــــم براتـــــی (من و تنهایی) نیلو رایانه کتابخوار Christopher يو وي uv